بدهی یکیاز سه جزء اصلی معادله ی حسابداری و ساختار سرمایه ی اکثر شرکت هاست که نقش مهمی درتامین مالی ان ها دارد و روند استفاده از ان در شرکتها، خصوصا شرکتهای امریکایی درطی پانزده سال گذشته سیر صعودی داشته است.نسبت بدهی به سرمایه در ساختار تامین مالیدر سال 1982 دو به یک بوده و در سال 1993 از مرز پنج به یک گذشته است. در اینمیان، مدیر مالی یعنی کسی که هدف اصلی اش افزایش ثروت سهامداران است می خواهد بدهیرا به صورت بخشی از ساختار سرمایه اش داشته باشد و با استفاده خردمندانه از بدهی،ارزش شرکت وثروت سهامداران را بالا ببرد.یکی از معیارهای نشان دهنده ی عملکرد شرکتسود است که معیاری ملموس برای اکثر استفاده کنندگان از صورت های مالی است.از ان جاکه بدهی هزینه ای اضافی بر شرکت تحمیل می کند و باعث افزایش خطر ورشکستگی می شود بهنظر می رسد که باتوجه به صرفه جویی های مالیاتی انگیزه ای نیز در واحد تجاری ایجادمی شود تا از این منبع تامین مالی که محدود نیز می باشد، استفاده بهینه کند و اینبه صورت افزایش سود خالص یا افزایش نرخ بازدهی دارایی ها، به عنوان دو شاخص عملکردمالی جلوه گر شود. فرضیات تحقیق: این تحقیق بر دو فرضیه ی اصلی به شرح زیراستوار است: 1)بین نسبت بدهی به دارایی و سود پس از کسر مالیات(EAT)در شرکت هایپذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران رابطه معنی داری وجود دارد. 2)بین نسبتبدهی به دارایی و بازده متوسط دارایی ها(ROWav*) در شرکت های پذیرفته شده در بورساوراق بهادار تهران رابطه معنی داری وجود دارد.